ده کوچکی است از دهستان حومه شهرستان سراوان که در 28 هزارگزی جنوب خاوری سراوان و یک هزارگزی جنوب شوسۀ سراوان به کوهک واقع شده و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حومه شهرستان سراوان که در 28 هزارگزی جنوب خاوری سراوان و یک هزارگزی جنوب شوسۀ سراوان به کوهک واقع شده و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان لادیز بخش میر جاوه شهرستان زاهدان که در 37 هزارگزی باختر راه فرعی میر جاوه به خاش واقع شده. کوهستانی، گرمسیر و معتدل است و 200تن سکنه دارد که از طائفۀ ریگی هستند. آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان لادیز بخش میر جاوه شهرستان زاهدان که در 37 هزارگزی باختر راه فرعی میر جاوه به خاش واقع شده. کوهستانی، گرمسیر و معتدل است و 200تن سکنه دارد که از طائفۀ ریگی هستند. آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سراب دره بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در5 هزارگزی خاور سراب دره و 2 هزارگزی شمال راه شوسۀ خرم آباد به کوهدشت واقع شده، جلگه، معتدل و مالاریائی است و 72 تن سکنه لر و فارس دارد. آبش از چشمه ها، محصولش غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر است. راهش اتومبیل رو است و ساکنین ده از طایفه بهرامی بوده عموماً چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سراب دره بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در5 هزارگزی خاور سراب دره و 2 هزارگزی شمال راه شوسۀ خرم آباد به کوهدشت واقع شده، جلگه، معتدل و مالاریائی است و 72 تن سکنه لر و فارس دارد. آبش از چشمه ها، محصولش غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر است. راهش اتومبیل رو است و ساکنین ده از طایفه بهرامی بوده عموماً چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 40 هزارگزی خاور دستگرد واقع شده. جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ندارد و مالدارها از آن استفاده میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 40 هزارگزی خاور دستگرد واقع شده. جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ندارد و مالدارها از آن استفاده میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
شاه غریب، میرزا) از نبائر سلطان حسین میرزا و شاعر بود. و به جودت ذهن وحدت طبع به تلاش مضامین غریب طریقۀ ندرت می پیمود: نی غبارست که از دامن صحرا برخاست که زمین هم به تماشای تو از جا برخاست. # بازم بلای دل غم آن ماه پاره شد ای وای بر مریض که مرضش دوباره شد. (صبح گلشن ص 299). آذر در آتشکده ذیل ’آهی’ گوید: آهی (متوفی به سال 922 هجری قمری). از امرای جغتائی است و در خدمت شاه غریب میرزا ولد سلطان حسین میرزا بایقرا شرف منادمت داشتند. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 11). نیز در ذیل ضیائی آرد: این اشعار از قصیده ای است که در مدح شاه غریب میرزا در لغز شطرنج گفته: ای دل کدام عرصه درین کشور آمده کز خیل روم و زنگ در آن لشکر آمده خیل غریب و قوم عجیبی که در مصاف بی تیر و تیغ بر سر یکدیگر آمده هریک دو اسبه رانده به جمع پیادگان کایشان سپاه را بوغا رهبر آمده با شاه خویشتن همه یکرنگ و یک جهت خصم افکن سپه شکن و صفدر آمده در معرکه ای که پشتی هم کرده جنگها وآن جنگ اکثر از پی سیم و زر آمده گه پردلان پیل تفان را شکسته شاخ لیکن ز یک پیاده گهی مضطر آمده سلطان عصر شاه غریب آنکه در بساط هر گوشه صد چو شاه رخش چاکر آمده. (ایضاً آتشکده ص 27). رجوع به مجالس النفائس ص 128 و 101 و 154 و تاریخ حبیب السیر چ 1 تهران جزو3 از مجلد 3 ص 349 و قاموس الاعلام ترکی شود
شاه غریب، میرزا) از نبائر سلطان حسین میرزا و شاعر بود. و به جودت ذهن وحدت طبع به تلاش مضامین غریب طریقۀ ندرت می پیمود: نی غبارست که از دامن صحرا برخاست که زمین هم به تماشای تو از جا برخاست. # بازم بلای دل غم آن ماه پاره شد ای وای بر مریض که مرضش دوباره شد. (صبح گلشن ص 299). آذر در آتشکده ذیل ’آهی’ گوید: آهی (متوفی به سال 922 هجری قمری). از امرای جغتائی است و در خدمت شاه غریب میرزا ولد سلطان حسین میرزا بایقرا شرف منادمت داشتند. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 11). نیز در ذیل ضیائی آرد: این اشعار از قصیده ای است که در مدح شاه غریب میرزا در لغز شطرنج گفته: ای دل کدام عرصه درین کشور آمده کز خیل روم و زنگ در آن لشکر آمده خیل غریب و قوم عجیبی که در مصاف بی تیر و تیغ بر سر یکدیگر آمده هریک دو اسبه رانده به جمع پیادگان کایشان سپاه را بوغا رهبر آمده با شاه خویشتن همه یکرنگ و یک جهت خصم افکن سپه شکن و صفدر آمده در معرکه ای که پشتی هم کرده جنگها وآن جنگ اکثر از پی سیم و زر آمده گه پردلان پیل تفان را شکسته شاخ لیکن ز یک پیاده گهی مضطر آمده سلطان عصر شاه غریب آنکه در بساط هر گوشه صد چو شاه رخش چاکر آمده. (ایضاً آتشکده ص 27). رجوع به مجالس النفائس ص 128 و 101 و 154 و تاریخ حبیب السیر چ 1 تهران جزو3 از مجلد 3 ص 349 و قاموس الاعلام ترکی شود
کوهی شامی مدینه. (منتهی الارب) (آنندراج). کوهی در نزدیکی مدینه است. ابن هشام در بیان جنگ پیغمبر اسلام با بنی لحیان گوید: پیغمبر اسلام از مدینه بیرون شد و از کوه غراب که در ناحیه ای از مدینه قرار دارد گذشته و مقصد وی شام بود، و معن بن اوس المزنی همین ناحیه را قصد کرده است چه آن از منازل مزینه است: تأبد لا ٔی ٌ منهم فعقائده فذو سلم انشا جه فسواعده فمندفع الغلان من جنب منشد فنعف الغراب خطبه فأساوده. (از معجم البلدان)
کوهی شامی مدینه. (منتهی الارب) (آنندراج). کوهی در نزدیکی مدینه است. ابن هشام در بیان جنگ پیغمبر اسلام با بنی لحیان گوید: پیغمبر اسلام از مدینه بیرون شد و از کوه غراب که در ناحیه ای از مدینه قرار دارد گذشته و مقصد وی شام بود، و معن بن اوس المزنی همین ناحیه را قصد کرده است چه آن از منازل مزینه است: تأبد لاَ ْٔی ٌ منهم فعقائده فذو سلم انشا جه فسواعده فمندفع الغلان من جنب منشد فنعف الغراب خطبه فأساوده. (از معجم البلدان)
منزلی در ناحیۀ خوارزم که سلطان تکش در آن محل بمرض خناق درگذشت. مؤلف حبیب السیر نویسد: ’... و کیفیت فوت تکش خان چنان بود که در شهور سنۀ ست و ستین وخمسمائه بمرض خناق گرفتار گشته بسعی اطباء بلکه بمشیت ایزد تعالی جل جلاله آن مرض زایل شده سلطان تکش درایام نقاهت بخیال استیصال ملاحده از خوارزم نهضت فرمود و هر چند طبیبان و نیک اندیشان گفتند چند روز دیگرحرکت نمیباید کرد تا صحت کامل شامل حال وجود شریف پادشاه عادل شود بسمع رضا نشنود و چون به منزل چاه عرب رسید مرض تکش عود کرده پادشاه طبیعت دست تصرف از تدبیر امور بدن کوتاه ساخته تکش خان روی بجهان جاودانی آورد...’ (از تاریخ حبیب السیر جزو چهارم ص 424)
منزلی در ناحیۀ خوارزم که سلطان تکش در آن محل بمرض خناق درگذشت. مؤلف حبیب السیر نویسد: ’... و کیفیت فوت تکش خان چنان بود که در شهور سنۀ ست و ستین وخمسمائه بمرض خناق گرفتار گشته بسعی اطباء بلکه بمشیت ایزد تعالی جل جلاله آن مرض زایل شده سلطان تکش درایام نقاهت بخیال استیصال ملاحده از خوارزم نهضت فرمود و هر چند طبیبان و نیک اندیشان گفتند چند روز دیگرحرکت نمیباید کرد تا صحت کامل شامل حال وجود شریف پادشاه عادل شود بسمع رضا نشنود و چون به منزل چاه عرب رسید مرض تکش عود کرده پادشاه طبیعت دست تصرف از تدبیر امور بدن کوتاه ساخته تکش خان روی بجهان جاودانی آورد...’ (از تاریخ حبیب السیر جزو چهارم ص 424)